ایلاج

فرو رفتن روز در شب و بر آمدن روز از شب

ایلاج

فرو رفتن روز در شب و بر آمدن روز از شب

"مهر گیاه"

سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۴:۲۲ ق.ظ

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم


رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم

تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم


سبزه خط تو دیدم و ز بستان بهشت

به طلبکاری این مهر گیاه آمده ایم


.. حافظ این خرقه پشمینه بینداز که ما

از پی قافله با آتش آه آمده ایم


پ.ن.: فال گرفته ام

دلم گرفته

زیاد

دل تنگ ام. 

به همین سادگی دل تنگ ام. 

من اما، زندگی را سخت و جدی گرفته ام.

جایی برای ایستادن ندارم.

حقی هم برای دل تنگی.

همین است که تکه ای از دلم را می کنم.

زیر پا له می کنم.

و تند می روم.

من اما می دانم

که به زودی

جایی همین نزدیکی

این دل تکه تکه مرا از پا خواهد انداخت.

نشانه خوانی خوب بلدم

روزی را می بینم که آرام به خاک می افتم.

و تمام.

تمام می شوم.

تمام می شود.

بلند می شود.

بلند می شوم ...

اما بی دل.

کاش کسی، 

جایی  

لختی مهمانم کند

به ایستادن،

قبل از این که بیفتم.

  • ایلاج

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی