"مهر گیاه"
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
سبزه خط تو دیدم و ز بستان بهشت
به طلبکاری این مهر گیاه آمده ایم
.. حافظ این خرقه پشمینه بینداز که ما
از پی قافله با آتش آه آمده ایم
پ.ن.: فال گرفته ام
دلم گرفته
زیاد
دل تنگ ام.
به همین سادگی دل تنگ ام.
من اما، زندگی را سخت و جدی گرفته ام.
جایی برای ایستادن ندارم.
حقی هم برای دل تنگی.
همین است که تکه ای از دلم را می کنم.
زیر پا له می کنم.
و تند می روم.
من اما می دانم
که به زودی
جایی همین نزدیکی
این دل تکه تکه مرا از پا خواهد انداخت.
نشانه خوانی خوب بلدم
روزی را می بینم که آرام به خاک می افتم.
و تمام.
تمام می شوم.
تمام می شود.
بلند می شود.
بلند می شوم ...
اما بی دل.
کاش کسی،
جایی
لختی مهمانم کند
به ایستادن،
قبل از این که بیفتم.