باد کلاه آدم خوب ها را با خود خواهد برد
می دانی من وقتی به رابطه خودم با آدم های اطرافم نگاه می کنم، با آدم های نزدیک زندگی ام مخصوصا، می بینم بیشتر از آنکه حس محبت، گذشت یا حتی خودخواهی حاکم باشد، نوعی عذاب وجدان غلیظ جای همه را گرفته. در واقع من بیشتر از آنکه در رابطه با دیگران حقوق خودم را تعریف کنم، مسئولیت تراشی می کنم برای خودم. بعد هم از بس می خواهم خوب و کامل باشم از پا می افتم. رابطه ها به جای آنکه مرهم زخم هایم باشد، بلای جانم می شود.
می دانی تلخ است ولی واقعیت این است که به چیزهای حقیری که آدم ها را راضی می کند باید اکتفا کرد. نباید دغدغه داشته باشی که این چیزها به نفعشان هست یا نه. خلاصه اینکه آدم باید کشتی خودش را به ساحل برساند. در این راه حالا اگر یکی دو تا کشتی شکسته را هم کمک کنی کافی است. حماقت است که هم بخواهی خودشان را نجات دهی هم کشتی هایشان را. این به بهای غرق شدن کشتی خودت تمام می شود و دروغ گفته اند با هر دستی بدهی با همان دست پس می گیری.
پ.ن.: واضح است ... عصبانی ام.
- ۹۳/۰۲/۲۱