ایلاج

فرو رفتن روز در شب و بر آمدن روز از شب

ایلاج

فرو رفتن روز در شب و بر آمدن روز از شب

از رفتن و نرسیدن

سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۳۸ ق.ظ

دارم از روزگار انتقام می گیرم. هر چه چیزهایی را که به تاراج برده بر می گرداند، پس نمی گیرم. 


پ.ن.: پارسال این روزها چمدان بسته بودم. داشتم می رفتم یک سفر سه روزه. امسال نمی روم. شاید باید می رفتم. اما نشد. نرفتم. حال خوبی ندارم دلم شور می زند. دعای امام سجاد از ذهن ام می گذرد آن جایی که از خدا می خواهد نگذارد حال خرابش مانع عبادت شود.


پ.ن.: فردا سیزده رجب هست. رجب داره به نیمه میرسه. عید هست فردا و من منتظر عیدی. 


پ.ن.: به تو پناه می برم از بعضی دلتنگی ها. 


پ.ن.: به تو پناه می برم از بعضی حسادت ها. 


پ.ن.: به تو پناه می برم از قصور در شکر. 


پ.ن: حس غریبی به من می گوید اسم ها بی حکمت نبوده. هیچ کدامشان.

قاعده های زندگی

سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۱۶ ق.ظ

یکی از واجباتی که هر کسی باید یاد بگیره اینه که از یک گوش بشنوه و از اون یکی بیرون کنه. اگر آدم بخواهد به هر چیزی که می شنوه توجه کنه دود میشه میره هوا. 

از رفتن و نرسیدن

سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۳:۲۴ ق.ظ

من از اون آدمایی هستم که دوس دارم همه حال شون خوب باشه و در کنار هم با صلح و صفا زندگی کنن.

آخه تنها در این صورت هست من و غصه هام می تونیم با خیال راحت بریم یه گوشه و یه فکری به حال نداشته ی همدیگه کنیم!

از رفتن و نرسیدن

سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۵۸ ق.ظ

I am far from what people usually consider as being good. I am far from what I think of being good, though. I am in the middle of every feelings with no feelings.

از رفتن و نرسیدن

سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۴۷ ق.ظ

طنز تلخی است روزگار. من به دنبال تو این همه راه را آمدم. حالا که رسیدم تو رفتی. برگشته ای همان جای اول. 

قاعده های زندگی

سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۲۹ ق.ظ

   If you decide to be a hero, you will end up to be a loser

قاعده های زندگی

سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۳۷ ق.ظ

آدم هر چقدر هم که چیز به درد بخوری بلد نباشد، همیشه می تواند گوشی برای همان خورده دانسته های دست و پا شکسته اش پیدا کند. 

قاعده های زندگی

دوشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۱۴ ب.ظ
توی زندگی نباید دنبال انتخاب چیزی رفت. 
هر چیزی اومد سراغت باید انتخابش کنی. 

باد کلاه آدم خوب ها را با خود خواهد برد

يكشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۲۲ ب.ظ

می دانی من وقتی به رابطه خودم با آدم های اطرافم نگاه می کنم، با آدم های نزدیک زندگی ام مخصوصا، می بینم بیشتر از آنکه حس محبت، گذشت یا حتی خودخواهی حاکم باشد، نوعی عذاب وجدان غلیظ جای همه را گرفته. در واقع من بیشتر از آنکه در رابطه با دیگران حقوق خودم را تعریف کنم، مسئولیت تراشی می کنم برای خودم. بعد هم از بس می خواهم خوب و کامل باشم از پا می افتم. رابطه ها به جای آنکه مرهم زخم هایم باشد، بلای جانم می شود. 

می دانی تلخ است ولی واقعیت این است که به چیزهای حقیری که آدم ها را راضی می کند باید اکتفا کرد. نباید دغدغه داشته باشی که این چیزها به نفعشان هست یا نه. خلاصه اینکه آدم باید کشتی خودش را به ساحل برساند. در این راه حالا اگر یکی دو تا کشتی شکسته را هم کمک کنی کافی است. حماقت است که هم بخواهی خودشان را نجات دهی هم کشتی هایشان را. این به بهای غرق شدن کشتی خودت تمام می شود و دروغ گفته اند با هر دستی بدهی با همان دست پس می گیری. 


پ.ن.: واضح است ... عصبانی ام.

برای تو!

يكشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۵۳ ب.ظ

حالا دیگر خیلی خوب می دانم که عاشق ات شده ام.